×

خبر فوری

چرا باستان شناسان باید نگران غزه باشند؟

پایگاه تحلیلی خبری نشر فردا به قلم حمیدرضا عبدالمنافی ؛ از زمان شروع جنگ در غزه، بیش از ۲۰۰ مکان میراث فرهنگی در کنار بایگانی‌ها، دانشگاه‌ها و موزه‌های متعدد این شهر تخریب شده‌اند.

گزارش‌هایی مبنی بر غارت آثار تاریخی توسط ارتش رژیم صهیونیستی و حتی نمایش برخی از آنها در کنست وجود دارد.

تخریب میراث غزه پیامدهای اجتماعی، سیاسی و عاطفی گسترده‌ای دارد که این یک حمله هماهنگ به موجودیت فلسطین و مردم آن است.

فراتر از ایجاد فراموشی فرهنگی در مورد معنای فلسطینی بودن، تخریب نمادهای غزه، از نفی تاریخ فلسطین و حق بر زمین است.

محو کردن حافظه فلسطینی توسط اسرائیل عمدی است.

بر اساس تعریفی که رافائل لمکین، وکیل یهودی لهستانی که در سال ۱۹۴۴ واژه "نسل کشی" را ابداع کرد، این یک استراتژی نسل کشی است.

این تلاش‌ها برای از بین بردن پیوندهای فیزیکی بین فلسطینی‌ها و میراث باستانی و تاریخی آنها با هدف محو حضور فلسطین و مشروعیت بخشیدن به آن است.

استعمار شهرک نشینان اسرائیلی و تخریب مکان‌های باستان‌شناسی و غارت آثار باستانی غزه توسط اسرائیل نیز سؤالاتی را در مورد بی‌طرفی ادعایی باستان‌شناسی در جهان ما ایجاد می‌کند. واقعیت این است که باستان شناسی می‌تواند عمیقاً سیاسی باشد.

توانایی ادعا در زمان حال بر اساس سوابق مادی گذشته به باستان شناسی قدرت زیادی می‌بخشد. به معنای واقعی کلمه، باستان شناسان شواهد فیزیکی مورد نیاز برای ساختن روایت های تاریخی را ارائه می دهند. بنابراین، باستان شناسان وظیفه اخلاقی دارند که مردم را از ماهیت عمیق سیاسی آن آگاه کنند.

در این زمینه، سکوت انجمن‌های باستان‌شناسی در سراسر جهان در مورد آنچه در غزه اتفاق می‌افتد، کَر کننده بوده است.

در اروپا، محققان میراث ایرلندی و مستقر در ایرلند بر انجمن باستان شناسان اروپایی (EAA) فشار آوردند تا در این مورد صحبت کنند. در اوایل ماه گذشته، EAA سرانجام بیانیه ای صادر کرد.

اما متن بیانیه انجمن باستان شناسان اروپا به طرز نا امید کنند‌ه‌ای غیر متعهد و در برابر ظلم و ستم بود.

از نسل‌کشی‌ها در غزه به عنوان «بحران اسرائیل/غزه» یاد شده و از زبانی استفاده کرد که از کنوانسیون میراث جهانی یونسکو در سال ۱۹۷۲ حذف شده بود.

پیامدهای سیاسی تخریب میراث در یک محیط شهرک‌نشین استعماری ، ناکامی EAA در تأمل در مورد اینکه چگونه باستان شناسی و متعاقباً ساخت میراث با قدرت و تاریخ در هم تنیده شده است، خطرناک است، زیرا این رشته را کاملاً عینی معرفی می کند.

برخی از مردم ممکن است از نقش باستان شناسی در استعمار آگاه باشند. با این حال، تعداد کمتری از آن‌ها می‌دانند که چگونه به سیاست قرن بیستم کمک می‌کند، همانطور که مورخان اریک هابسبام و ترنس رنجر استدلال می‌کنند، هویت‌هایی را ایجاد می‌کند که بر گذشته‌های کشف‌شده، مشترک و سنت‌های ابداع شده تکیه دارند.

باستان شناسی با داشتن گذشته پیوندهایی را بین سرزمین و مردم آن ایجاد می کند. اگر به درستی استفاده شود، این قدرت را دارد که چگونگی زندگی مردم و ارتباط آنها با دنیای ما را روشن کند.

استفاده نادرست از آن، تبدیل به فناوری سرکوب می‌شود که توسط رژیم‌های قدرتی که می‌خواهند از یک نسخه یا "دیدگاه" گذشته برای خلع ید و جابجایی دیگران استفاده کنند، استفاده می‌شود.

تصادفی نیست که همانطور که نادیا ابو الحاج مردم شناس فلسطینی _ آمریکایی نوشته است: اسرائیل به استفاده استراتژیک از باستان شناسی برای مشروعیت بخشیدن به موقعیت خود به عنوان یک ملت تاریخی در سرزمین های مقدس ابراهیمی به جای یک دولت-ملت مدرن که در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد، شهرت دارد. 

باستان شناسی می تواند مکانیزمی برای حفظ قدرت باشد و این فقط در اسرائیل و فلسطین نیست.

نادیا ابو الحاج در ادامه می‌گوید: در مکزیک، جایی که من در ۱۵ سال گذشته تحقیقاتی انجام داده‌ام، باستان‌شناسی و مردم شناسی به صراحت متهم به جعل مکزیک شدند.

در دوران حکومت پورفیریو دیاز، دومین رئیس جمهور مکزیک، دولت تلاش کرد تا جمعیت مهاجرنشین خود را با شهروندان بومی خود که در طول استعمار اسپانیا از نابودی زبانی و فرهنگی رنج برده بودند، گرد هم آورد.


راه حل پیشنهادی ساخت یک ایدئولوژی ملی گرایانه از mestizaje یا "مخلوط" بود که ویرانه‌های تاریخی و سنت‌های هنری بومیان مکزیک را به عنوان میراث دولت مکزیک و در نتیجه همه مکزیکی ها جشن می گرفت و ادعا می کرد.

در حالی که این امر میراث جوامع بومی مکزیک را حفظ کرد، همچنین به خلع ید و آواره شدن منجر شد. از آنجایی که دولت مکزیک مدعی میراث بومی برای همه بود، زیر سوال بردن مشروعیت طبقه حاکم اسپانیایی تبار غیرممکن شد.

باستان‌شناسان دانشمندان و کارشناسان گذشته بشر هستند که از روش‌هایی که شواهد باستان شناسی نه تنها برای مد کردن تاریخ، بلکه برای کنترل و استفاده از سلاح استفاده می‌شود، آگاه هستند. به همین دلیل است که باستان شناسان باید درباره غزه صحبت کنند.

وقتی میراث غزه، کتابخانه ها و دانشگاه ها از بین رفت، می‌توان گفت که هرگز آنجا نبودند.

با پاک شدن «موضوع حقایق» هم از حافظه بشر و هم از سوابق باستان‌شناسی، «اثبات علمی» حضور فلسطین غیرممکن خواهد بود.

باید به خاطر داشته باشیم که باستان شناسی از سیاست جدایی ناپذیر است و نقش عمده ای در ساختن تاریخ، ملت ها و هویت ملی ایفا می کند. ما همچنین باید به یاد داشته باشیم که چگونه پاک کردن کامل میراث اغلب پیش‌نمایش نابودی مردم است، به همین دلیل است که نسل‌کشی فرهنگی نیز طبق قوانین بین‌المللی به عنوان جنایت جنگی طبقه‌بندی می‌شود.

مقاومت EAA و دیگر سازمان‌های باستان‌شناسی حرفه‌ای در برابر صدور بیانیه‌ای محدود که نسل‌کشی‌های غزه را به رسمیت می‌شناسد _ پاکسازی قومی همراه با تخریب میراث غزه _ مساوی است با همدستی و امتناع از پذیرش مسئولیت باستان‌شناسی.

امیدوارم فشار مداوم باستان شناسان در اروپا و سراسر جهان نظر آنها را تغییر دهد.

به‌عنوان یک انسان‌، با این سؤال که آیا باستان‌شناسی می‌تواند به درستی عمل کند یا خیر؟ نگران هستم.

در اینجا لحظه ای است که در آن ممکن است، فقط اگر بخواهد با گذشته خود حساب کند.

پایان پیام%

روزنامه‌نگار: حمیدرضا عبدالمنافی

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.